آیه 69 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ

[15–69] (مشاهده آیه در سوره)


<<68 آیه 69 سوره حجر 70>>
سوره :سوره حجر (15)
جزء :14
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و از خدا بترسید و مرا خجل مگردانید.

از خدا پروا کنید و مرا [نزد مهمانانم] خوار و بی مقدار نسازید.

و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد.»

از خداوند بترسيد و مرا شرمسار مسازيد.

و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Be wary of Allah and do not humiliate me.’

And guard against (the punishment of) Allah and do not put me to shame.

And keep your duty to Allah, and shame me not!

"But fear Allah, and shame me not."

معانی کلمات آیه

تخزون: خزى: خوارى . «لا تخزون»: خوارم نكنيد..

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ «67»

واهل شهر شادى‌كنان (براى تعرض به مهمانان به سراغ خانه لوط) آمدند.

قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ «68»

لوط گفت: همانا اين گروه مهمان من هستند پس مرا (در برابر آنان) رسوانكنيد.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ «69»

و از خدا پروا كنيد و مرا خوار و شرمنده نسازيد.

قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ «70»

(تبهكاران شهر) گفتند: آيا ما تو را از (مهمان كردن) مردم منع نكرديم.

جلد 4 - صفحه 471

نکته ها

در روايات آمده كه زن لوط به گنهكاران خبر داد كه مهمانانى زيباروى براى حضرت لوط آمده است و آنان به دنبال مقصد شوم خود رو به سوى خانه‌ى لوط هجوم آوردند. امّا خداوند قبل از هر اقدامى آنان را نابود نمود. «1»

از آيه به دست مى‌آيد كه گناهكار هم مى‌تواند فرشته را ببيند.

پیام ها

1- در نهى از منكر از كلمات عاطفى و انسانى استفاده كنيد. «ضَيْفِي»

2- آبرو بسيار ارزش دارد. «فَلا تَفْضَحُونِ‌، وَ لا تُخْزُونِ»

3- اهانت به ميهمان، اهانت به ميزبان است. «فَلا تَفْضَحُونِ»

4- در جامعه‌ى فاسد، مجرم وگنهكار، طلبكار مى‌شود. «أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ»

5- در جامعه‌ى فاسد، مردان خدا حقّ تصرّف در اموال خود را ندارند. «أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ‌ ...»


«1». تفسير مراغى.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69)

وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌: و بپرهيزيد و بترسيد خدا را در ارتكاب قبايح و فواحش، و نگاهداريد اوامر و نواهى الهى را. يا بيانديشيد عقاب سبحانى را در مباشرت شما آنچه را كه به من بدى رساند. وَ لا تُخْزُونِ‌: و مرا ذليل و خوار و بى‌مقدار نكنيد پيش مهمانان به چيزى كه شرمندگى آورد.

تنبيه: در آيات شريفه اشاراتى است:

1- اكرام مهمان يكى از ملكات فاضله و آداب حسنه و شيوه مرضيه انبياء و اولياء، و باعث نيكنامى است در هر كيش و آئينى.

2- ارشاد ديلمى‌ «1»- فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من اكرم الضّيف فقد اكرم سبعين نبيا و من انفق على الضّيف درهما فكانما انفق الف دينار فى سبيل اللّه: هر كه اكرام كند مهمانى را، پس بتحقيق اكرام نموده هفتاد پيغمبر را، و هر كه انفاق كند بر مهمانى يك درهم، پس چنان است كه‌

«1» ارشاد القلوب، جزء اوّل، باب 43 (صفحه 138)

جلد 7 - صفحه 129

انفاق نموده هزار هزار درهم در راه خدا.

ايضا روزى‌ «1» حضرت امير المؤمنين عليه السّلام گريه نمودند، اصحاب سبب را پرسيدند، فرمود: هفت روز است بر ما گذشته و مهمانى براى ما نيامده.

2- تقوى به منزله قلعه محكمى است براى حفظ از مناهى و ملاهى، و جامع خيرات و سعادات است. هر قومى كه اين پاسبان قوى در ميانشان نباشد، بالاخره ناهنجارى خاندان آنها را بر باد دهد، چنانچه قوم لوط به كلى ريشه آنان منقطع گرديد.

3- قبول نصيحت ناصح مشفق، موجب جلب خيرات و دفع شرورات خواهد بود، و تمرد از آن خطرهاى عظيمى وارد سازد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)

قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)

ترجمه‌

پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان‌

گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان‌

گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند

و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم‌

پس بيرون‌

جلد 3 صفحه 259

بر خانواده خود را در پاره‌اى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد

و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند

و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر

گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا

و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا

گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم‌

گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان‌

بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.

تفسير

شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّه‌اى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمده‌ايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانه‌ات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفته‌اند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر

جلد 3 صفحه 260

مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتاده‌ايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اتَّقُوا اللّه‌َ وَ لا تُخزُون‌ِ (69)

و ‌از‌ معاصي‌ الهي‌ بپرهيزيد و مرا خوار و خفيف‌ نكنيد.

(سؤال‌) حضرت‌ لوط ميدانست‌ ‌که‌ اينها ملائكه‌ هستند و ‌براي‌ اهلاك‌ قوم‌ آمده‌اند البته‌ قوم‌ قدرت‌ ‌به‌ اهانت‌ بآنها ندارند ‌پس‌ ‌اينکه‌ اضطراب‌ و توحش‌ و ‌اينکه‌ نحو مكالمه‌ ‌با‌ قوم‌ ‌براي‌ چه‌ بوده‌.

(جواب‌) اولا ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قبيل‌ ‌از‌ معرفت‌ ‌به‌ اينكه‌ ملائكه‌ هستند و ‌براي‌ اهلاك‌ قوم‌ آمده‌اند و بعنوان‌ ضيف‌ تلقي‌ كرده‌، چنانچه‌ تصريح‌ كرد و ترتيب‌ آيات‌ باين‌ نحو نبوده‌ مقدم‌ و مؤخر ‌شده‌ (و ثانيا) ‌بر‌ فرض‌ اينكه‌ ميدانسته‌ ‌از‌ ملائكه‌ خجلت‌ كشيد ‌که‌ قومش‌ همچه‌ اراده‌اي‌ دارند.

(و ثالثا) وظيفه‌ انبياء إتمام‌ حجت‌ و هدايت‌ و ارشاد ‌است‌ و بلكه‌ ‌تا‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ نشده‌ موفق‌ بتوبه‌ بشوند و نجات‌ پيدا كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 69)- سپس اضافه کرد: بیایید «و از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم شرمنده نسازید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع